- فرانک قائد شرفی | Faranak ghaedsharafi - UNREGISTERED VERSION

Main menu:

 

فرانک قائد شرفی

 

:دیباچه

 

هرگز در خيالم نمي آمد كه اينجا براي تو و از تو بنويسم .براي كسي كه معجزه تصوير و كلامش به همگان جاني تازه اصلا واژه ها با نبض نفس هاي تو به اعتبار مي رسند .مدتهاست قاب عكست را نه بر روي ديوار اتاقم كه بر ديوار خانه دل آويخته ام.

بي تابي واژه در فراغت تماشايي است وقتي به سراغ واژه مي آيي واژه ها تمام قد به احترامت مي ايستندو ناز صدايت را مي كشند

اكنون اعتراف مي كنم كه شوق عشق ورزيدن به واژه و كلام را، در تو ديده ام .گاه بر قاب جادو نمايان شدي و گاه ترنم پر احساس صدايت زنگار از دلمان شست.گاه به واژه ها حسادت مي كنم به واژه ها كه با عطر نفس هايت در مي آميزند و ضيافت جاودانه اي را خلق ميكنند و چه دلپذير است ميهمان اين ضيافت شدن... خاصه در بهار. بر خود مي بالم كه از تو مي نويسم .